English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
target indicator U شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indicator U چراغ راهنما
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
indicator U شناساگر
indicator U نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
indicator U ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
indicator U نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
indicator U چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicator U علامت
c o d indicator U عقربه سی او دی
on-off indicator U چراغروشنوخاموش
indicator U نمودار
indicator U اندیکاتور
indicator U نماینده
indicator U شاخص اندازه
indicator U مقیاس
indicator U فشار سنج
indicator U شاخص
indicator U راهنما
indicator U نشانگر
indicator U عقربه
indicator U نمایشگر شاخص
indicator U عقربه یاصفحه نشان دهنده
indicator U علامت خط نشانه
indicator U نشان دهنده
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target U حد و مرز
target U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target U دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target U کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target U هدفی که می خواهید به آن برسید
known target U هدف شناخته شده یا مشخص
on target U روی هدف
on target U بالای اماج زمان روی هدف
known target U هدف معلوم
target U سینه حریف
target U نشان
target U هدف
target U نشانگاه
target U هدف مشخص
target U تیر نشانه
target U هدف گیری کردن
target U اماج
target U تخته هدف
target U نقطه برداشت یا قرائت
target U سیبل
target U سپر
target U گل
target U هدف فرود هدف شمشیرباز
overflow indicator U سرریزنما
overflow indicator U مشخص کننده سرریزی
overflow indicator U سرریز نما
phase indicator U نشاندهنده فاز
polarity indicator U شاخص قطب
position indicator U شاخص نماها
priority indicator U نماینده اولویت
range indicator U شاخص مسافت
range indicator U طبله مسافت
range indicator U مقیاس مسافت
priority indicator U اولویت نما
neon indicator U شاخص نئونی
ground indicator U اشکارساز اتصال با زمین
indicator diagram U دیاگرام نشاندهنده
indicator electrode U الکترود شاخص
indicator electrode U الکترودنشان دهنده
indicator light U لامپ سیگنال
indicator tube U لامپ سیگنال
insulation indicator U دستگاه ازمایش عایق بندی
indicator gate U دریچه شاخص
light indicator U نور نما
limit indicator U نشاندهنده تلرانس
magnetic indicator U سمت نمای مغناطیسی هواپیما
magnetic indicator U سمت یاب مغناطیسی هواپیما
mode indicator U نشانگر حالت
gas indicator U دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
ring indicator U نشان دهنده حلقه
wind indicator U بادنما
calls indicator U نمایشدهندهزنگتلفن
charge indicator U اندازهشارژ
front indicator U فشارسنج
front indicator U جلو
indicator lights U نورهایراهنما
indicator needle U عقربهسوزنی
indicator telltale U شاخصساعتی
neutral indicator U شاخصسوخت
oxygen indicator U اکسیژنیدک
power indicator U شاخصروشن
rear indicator U شاخصانتهایی
self-timer indicator U تنظیمگراتوماتیک
voltage indicator U دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
tuning indicator U میزان نما
rogue indicator U کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
role indicator U نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
routing indicator U نمایندهء مسیرگزینی
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
rudder indicator U نشانگر تیغه سکان
situation indicator U دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
speed indicator U سرعت نما
speed indicator U تندی نما
stack indicator U نماینده پشته
stack indicator U پشته نما
switch indicator U گزینه نما
system indicator U طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
wheel indicator U نشانگر سکان
setting indicator U شاخصتنظیم
frequency indicator U دستگاه نشان دهنده فرکانس
elevation indicator U صفحه نمودار درجه
absence indicator U غیبت نما
dual indicator U نشاندهنده دوتایی
achromatic indicator U شناساگر اکروماتیک
airspeed indicator U سرعت نما
attitude indicator U دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
climb indicator U اوج نما
check indicator U نماینده مقابله
density indicator U چگالی سنج
balance indicator U ترازنما
direction indicator U دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
direction indicator U دستگاه جهت نمایی
dial indicator U دستگاه نشاهدهنده مدرج
economic indicator U شاخص اقتصادی
check indicator U مشخص کننده مقابله
economic indicator U علائم اقتصادی
frequency indicator U بسامد نما
complex indicator U نشانگر عقده
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
error indicator U در روی خطا نما
absence indicator U جانشین
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
column indicator U نشانگر ستونی
target of opportunity U هدف ناگهانی
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
target overlay U کالک هدفها
auxiliary target U نقطه کمکی
target overlay U کالک اماج
target list U لیست هدفها
target language U زبان مقصود
target of opportunity U هدف انی
target list U لیست اماجها
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target indications U اطلاعات مربوط به هدف
target indications U عناصر هدف
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer U کامپیوتر هدف
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description U خصوصیات هدف
target description U شرح مشخصات هدف
target description U شرح هدف
target designation U سیستن انتخاب هدف
target designation U روش انتخاب هدف
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target disk U دیسک مقصود
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target dossiers U پرونده هدفها
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target echo U علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders U پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target grid U شبکه هدف
target grid U مختصات هدف
target captain U عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target pattern U شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point U تیر نوک تیز
time on target U زره
time over target U زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
transient target U هدف متحرک
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target U هدف کش زیرابی
auxiliary target U هدف کمکی
target language U زبان هدف
area target U اماج منطقهای
area target U هدف منطقهای
target areas U ناحیههدف
soft target U هدفبدوندفاع
To hit the target. U بهدف خوردن
target-oriented <adj.> U هدف گرا
target-oriented <adj.> U مقصد گرا
target-oriented <adj.> U هدف دار
time on target U اتش زمان روی هدف
time on target U زمان روی هدف
target price U قیمت مورد نظر
target price U قیمت موردنظر
target profit U سود مورد نظر
target profit U سود مطلوب
target program U برنامه مقصود
target program U برنامه هدف
target programm U برنامه هدف
target range U برد هدف
target range U مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle U تفنگ مشقی
target rifle U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round U یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine U روال هدف
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system U سیستم هدفها
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com